کریستین:سلام

(سکوت)

کریستین:حاضر نشد انجامش بده؟

دکتر استرنج سرش را به نشانه ی پاسخ منفی تکان می دهد.

دکتر استرنج:اون یه عوضیه.توی توکیو یه روش جراحی جدید هست اونا سلول های بنیادی اهدا کننده رو کشت می دن.بعد برداشتش می کنن و نمونه ی سه بعدیشو کلون می کنن.اگه بتونم یه وام جور کنم. .

کریستین:استیون. .

دکتر استرنج:یه وام کوچیک دویست هزار دلاری. .

کریستین:استیون تو همیشه پول هاتو به همون سرعتی که در میاوردی خرج می کردی ولی الان پولیو خرج می کنی که نداری.شاید الان وقتش باشه که دست برداری.

دکتر استرنج:نه.نه نه.الان درست همون موقعیه که نباید دست بردارم چون داری می بینی که اصلا بهتر نمی شم.

کریستین:ولی این کارت دیگه درمان نیست دیوونگیه.بعضی چیزا هست که نمی شه درستشون کرد.

دکتر استرنج:زندگی بدون کارم .

کریستین:هنوزم زندگی حساب می شه.دنیا که به آخر نرسیده.چیزای مهم دیگه ای هم هستن که به زندگیت معنا می بخشن.

دکتر استرنج:مثلا چی؟تو؟

کریستین:این جاست که باید ازم معذرت خواهی کنی.

دکتر استرنج:این جاست که باید از این جا بری.

(اندکی سکوت)

کریستین:باشه.دیگه نمی تونم ببینم که این کارو با خودت می کنی.

 

*     *     *     *     *

 

دکتر استرنج هم درست مثل شرلوک گاهی اوقات حرف واقعی قلبیش رو به زبون نمیاره.

بالاخره فیلم دکتر استرنج رو دیدم. :)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

داستان‏های علمی، تخیلی و تاریخ علم مقالاتی درباره یادگیری زبان آلمانی ترفند های خانه داری فارور | Faroor ***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.*** اقدام پژوهی حسام رایانه Chuck